بالاخره دکتر وارد شد ، با نگاهی خسته ، ناراحت و جدی .
دکتر در حالی که قیافه نگرانی به خودش گرفته بود گفت :”متاسفم که باید حامل خبر بدی براتون باشم , تنها امیدی که در حال حاضر برای عزیزتون باقی مونده، پیوند مغزه .”
عنوان | پاسخ | بازدید | توسط |
تاپیک جامع طراحی آواتار رایگان | 0 | 221 | admin |
عکسهای خانمهای مهماندار هواپیمای اختصاصی پرسپولیس | 0 | 251 | admin |
عکس های جدید بهاره افشاری تیر ماه سال 92 | 0 | 238 | admin |
دستگیری هکر حرفهای در کرمانشاه | 0 | 241 | admin |
قالب لینک باکس شماره یک (1) | 0 | 228 | admin |
نیاز به مدیر برای بخش های سایت | 6 | 513 | admin |
کد جدول پخش برنامه های شبکه سه (3) سیما | 0 | 211 | admin |
♥●•٠·˙تاپیک خراسان رضوی ها ...♥●•٠·˙ | 0 | 238 | admin |
♥●•٠·˙تاپیک خوزستانی ها ...♥●•٠·˙ | 0 | 207 | admin |
♥●•٠·˙تاپیک سمنانی ها ...♥●•٠·˙ | 0 | 199 | admin |
بالاخره دکتر وارد شد ، با نگاهی خسته ، ناراحت و جدی .
دکتر در حالی که قیافه نگرانی به خودش گرفته بود گفت :”متاسفم که باید حامل خبر بدی براتون باشم , تنها امیدی که در حال حاضر برای عزیزتون باقی مونده، پیوند مغزه .”
نشسته بود داشت تلویزیون میدید که یهو مرگ اومد پیشش …
مرگ گفت : الان نوبت توئه که ببرمت …
مرده یه کم آشفته شد و گفت : داداش اگه راه داره بیخیال ما بشو بذار واسه بعدا …
مرگ : نه اصلا راه نداره. همه چی طبق برنامست.طبق لیست من الان نوبت توئه